آدام هیز ، دکتری ، CFA ، یک نویسنده مالی با 15+ سال تجربه وال استریت به عنوان یک معامله گر مشتقات است. علاوه بر تخصص گسترده تجارت مشتق ، آدم متخصص اقتصاد و امور مالی رفتاری است. آدم کارشناسی ارشد خود را در اقتصاد از مدرسه جدید تحقیقات اجتماعی و دکتری خود دریافت کرد. از دانشگاه ویسکانسین-مادیسون در جامعه شناسی. او یک منشور CFA و همچنین مجوزهای FINRA سری 7 ، 55 و 63 است. وی در حال حاضر تحقیق و تدریس جامعه شناسی اقتصادی و مطالعات اجتماعی امور مالی در دانشگاه عبری در اورشلیم است.
چارلز یک متخصص و مربی بازار سرمایه در سطح ملی با بیش از 30 سال تجربه در زمینه توسعه برنامه های آموزشی عمیق برای رشد متخصصان مالی است. چارلز در تعدادی از موسسات از جمله گلدمن ساکس ، مورگان استنلی ، اجتماعی ژنرال و بسیاری دیگر تدریس کرده است.
سوزان یک محقق ، نویسنده و حقایق است. وی دارای مدرک لیسانس علوم در امور مالی از دانشگاه ایالتی Bridgewater است و در زمینه چاپ برای صاحبان مشاغل ، مارک های ملی و انتشارات اصلی کار کرده است.
Investopedia / Zoe Hansen
نظریه داو چیست؟
نظریه DOW یک تئوری مالی است که می گوید اگر یکی از میانگین های آن (یعنی صنعتی یا حمل و نقل) بالاتر از یک اهمیت مهم قبلی باشد ، بازار رو به رو است و در حد متوسط مهم است و یا به طور متوسط نیز به دنبال آن است. به عنوان مثال ، اگر میانگین صنعتی داو جونز (DJIA) به سطح متوسط صعود کند ، انتظار می رود میانگین حمل و نقل داو جونز (DJTA) در یک دوره زمانی معقول از این پرونده پیروی کند.
غذای اصلی
- نظریه DOW یک چارچوب فنی است که پیش بینی می کند بازار در یک روند صعودی قرار دارد اگر یکی از میانگین های آن بالاتر از یک مهم مهم قبلی باشد ، همراه با یک پیشرفت مشابه در میانگین دیگر باشد.
- این تئوری بر این تصور پیش بینی می شود که بازار همه چیز را به شکلی مطابق با فرضیه بازارهای کارآمد تخفیف می دهد.
- در چنین الگوی ، شاخص های مختلف بازار باید از نظر عملکرد قیمت و الگوهای حجم تا زمانی که روند برعکس باشد ، یکدیگر را تأیید کنند.
میانگین صنعتی داو جونز
درک نظریه داو
تئوری داو رویکردی برای تجارت است که توسط چارلز اچ داو ساخته شده است که با ادوارد جونز و چارلز برگسترسر ، داو جونز و شرکت ، شرکت را تأسیس کردند و در سال 1896 میانگین صنعتی داو جونز را توسعه دادند. سرمقاله در وال استریت ژورنال ، که وی با هم تأسیس کرد.
چارلز داو در سال 1902 درگذشت و به دلیل مرگ وی ، او هرگز نظریه کامل خود را در مورد بازارها منتشر نکرد ، اما چندین پیروان و همکار آثاری را منتشر کرده اند که در سرمقاله ها گسترش یافته است. برخی از مهمترین کمک های نظریه DOW شامل موارد زیر است:
- ویلیام پی همیلتون's The Barometer Market Market (1922)
- تئوری داو رابرت ره (1932)
- E. George Schaefer چگونه من به بیش از 10،000 سرمایه گذار کمک کردم تا در سهام سود ببرند (1960)
- تئوری داو امروز ریچارد راسل (1961)
داو معتقد بود که بازار سهام به طور کلی یک معیار قابل اعتماد از شرایط کلی تجارت در اقتصاد است و با تجزیه و تحلیل بازار کلی ، می توان آن شرایط را به طور دقیق ارزیابی کرد و جهت روندهای اصلی بازار و جهت احتمالی سهام فردی را مشخص کرد.
این نظریه در تاریخ بیش از 100 ساله خود، از جمله مشارکت های ویلیام همیلتون در دهه 1920، رابرت ریا در دهه 1930، و ای. جورج شافر و ریچارد راسل در دهه 1960، دستخوش تحولات بیشتری شده است. جنبههای این نظریه جایگاه خود را از دست دادهاند، بهعنوان مثال، تأکید آن بر بخش حملونقل - یا راهآهن، به شکل اصلیاش - اما رویکرد داو همچنان هستهی تحلیل تکنیکی مدرن را تشکیل میدهد.
نظریه داو چگونه کار می کند
شش مؤلفه اصلی برای نظریه داو وجود دارد.
1. بازار همه چیز را تخفیف می دهد
تئوری داو بر اساس فرضیه بازارهای کارآمد (EMH) عمل می کند، که بیان می کند قیمت دارایی ها تمام اطلاعات موجود را در بر می گیرد. به عبارت دیگر، این رویکرد نقطه مقابل اقتصاد رفتاری است.
پتانسیل درآمد، مزیت رقابتی، شایستگی مدیریت - همه این عوامل و موارد دیگر در بازار قیمت گذاری می شوند، حتی اگر همه یا هر یک از این جزئیات را ندانند. در قرائت های دقیق تر از این نظریه، حتی رویدادهای آینده نیز به شکل ریسک تنزیل می شوند.
2. سه نوع اصلی از روندهای بازار وجود دارد
بازارها روندهای اولیه را تجربه می کنند که یک سال یا بیشتر طول می کشد، مانند بازار گاو نر یا نزولی. در این روندهای گسترده تر، آنها روندهای ثانویه را تجربه می کنند که اغلب بر خلاف روند اولیه عمل می کنند، مانند عقب نشینی در بازار صعودی یا افزایش در بازار نزولی. این روندهای ثانویه از سه هفته تا سه ماه طول می کشد. در نهایت، روندهای جزئی وجود دارد که کمتر از سه هفته طول می کشد، که عمدتاً نویز هستند.
3. روندهای اولیه سه فاز دارند
طبق نظریه داو، یک روند اولیه از سه مرحله عبور می کند. در یک بازار صعودی، اینها مرحله انباشت، مرحله مشارکت عمومی (یا حرکت بزرگ) و مرحله مازاد هستند. در یک بازار نزولی، آنها را فاز توزیع، مرحله مشارکت عمومی و فاز وحشت (یا ناامیدی) می نامند.
4. شاخص ها باید یکدیگر را تایید کنند
برای اینکه یک روند ایجاد شود، شاخص های فرضی داو یا میانگین های بازار باید یکدیگر را تایید کنند. این بدان معنی است که سیگنال هایی که در یک شاخص رخ می دهند باید با سیگنال های دیگری مطابقت یا مطابقت داشته باشند. اگر یک شاخص، مانند میانگین صنعتی داوجونز، یک روند صعودی اولیه جدید را تایید می کند، اما شاخص دیگری در روند نزولی اولیه باقی می ماند، معامله گران نباید تصور کنند که روند جدیدی آغاز شده است.
داو از دو شاخصی که او و شرکایش اختراع کرده بودند، میانگین صنعتی داوجونز (DJIA) و میانگین حمل و نقل داوجونز (DJTA) با این فرض که اگر شرایط کسب و کار در واقع سالم بود، به عنوان افزایش DJIA استفاده کرد. ممکن است نشان دهد، راهآهن از جابهجایی محمولههای مورد نیاز این فعالیت تجاری سود میبرد. اگر قیمت دارایی ها افزایش می یافت، اما راه آهن آسیب می دید، این روند احتمالاً پایدار نخواهد بود. برعکس نیز صدق می کند: اگر راه آهن سودآور باشد اما بازار در رکود باشد، روند مشخصی وجود ندارد.
5. حجم باید روند را تأیید کند
اگر قیمت در جهت روند اولیه حرکت کند، حجم باید افزایش یابد و اگر خلاف آن حرکت کند، کاهش یابد. حجم کم نشانه ضعف در روند است. به عنوان مثال، در یک بازار صعودی، حجم باید با افزایش قیمت افزایش یابد و در طی عقب نشینی های ثانویه کاهش یابد. اگر در این مثال حجم در حین عقب نشینی افزایش یابد، می تواند نشانه ای از معکوس شدن روند باشد زیرا بیشتر شرکت کنندگان بازار به سمت نزولی می روند.
6. روندها تا زمانی که یک معکوس واضح رخ ندهد ادامه دارند
معکوس شدن در روندهای اولیه را می توان با روندهای ثانویه اشتباه گرفت. تعیین اینکه آیا یک صعود در بازار نزولی یک معکوس است یا یک صعود کوتاه مدت که با پایینترین حد ممکن به دنبال داشته باشد، دشوار است، و نظریه داو از احتیاط حمایت میکند و اصرار دارد که بازگشت احتمالی تایید شود.
ملاحظات خاص
در اینجا چند نکته اضافی در مورد تئوری داو وجود دارد.
قیمت های بسته شدن و محدوده خط
چارلز داو تنها بر قیمت های بسته شدن تکیه کرد و نگران حرکت های روزانه شاخص نبود. برای اینکه یک سیگنال روند شکل بگیرد، قیمت بسته شدن باید روند را نشان دهد، نه حرکت قیمت درون روز.
یکی دیگر از ویژگی های نظریه داو، ایده محدوده خط است که در سایر حوزه های تحلیل تکنیکال به آن محدوده معاملاتی نیز گفته می شود. این دورههای حرکات جانبی (یا افقی) قیمت بهعنوان دوره تثبیت تلقی میشوند و معاملهگران باید منتظر بمانند تا حرکت قیمت از خط روند شکسته شود تا به نتیجهای برسند که بازار به کدام سمت میرود. به عنوان مثال، اگر قرار بود قیمت بالاتر از خط حرکت کند، این احتمال وجود دارد که بازار روند صعودی داشته باشد.
سیگنال ها و شناسایی روندها
یکی از جنبههای دشوار اجرای نظریه داو، شناسایی دقیق معکوسهای روند است. به یاد داشته باشید، یکی از پیروان نظریه داو با جهت کلی بازار معامله می کند، بنابراین ضروری است که نقاطی را که این جهت تغییر می کند، شناسایی کنند.
یکی از تکنیکهای اصلی مورد استفاده برای شناسایی معکوسهای روند در نظریه داو، تحلیل اوج و فرورفتگی است. پیک به عنوان بالاترین قیمت یک حرکت بازار تعریف می شود، در حالی که پایین ترین قیمت یک حرکت بازار است. توجه داشته باشید که تئوری داو فرض میکند که بازار در یک خط مستقیم حرکت نمیکند، بلکه از اوجها (قلهها) به پایینها (نزولی) حرکت میکند، با حرکت کلی بازار در یک جهت.
یک روند صعودی در تئوری داو مجموعه ای از قله های متوالی بالاتر و فرورفتگی های بالاتر است. روند نزولی مجموعه ای از قله های متوالی پایین تر و فرورفتگی های پایین تر است.
اصل ششم تئوری داو ادعا می کند که یک روند تا زمانی که نشانه واضحی مبنی بر معکوس شدن روند وجود نداشته باشد به قوت خود باقی می ماند. بسیار شبیه قانون اول حرکت نیوتن، یک جسم در حال حرکت تمایل دارد در یک جهت حرکت کند تا زمانی که نیرویی آن حرکت را مختل کند. به طور مشابه، بازار به حرکت در جهت اولیه ادامه خواهد داد تا زمانی که نیرویی مانند تغییر در شرایط کسب و کار به اندازه کافی قوی باشد که جهت این حرکت اولیه را تغییر دهد.
معکوس ها
زمانی که بازار نتواند اوج و فرورفتگی متوالی دیگری را در جهت روند اولیه ایجاد کند، یک معکوس در روند اولیه نشان داده می شود. برای یک روند صعودی، یک معکوس با ناتوانی در رسیدن به یک بالاترین جدید و پس از آن ناتوانی در رسیدن به پایین ترین سطح بالاتر نشان داده می شود. در این شرایط، بازار از یک دوره بالا و پایینهای متوالی به بالا و پایینهای متوالی پایینتر رفته است که اجزای یک روند اولیه نزولی هستند.
معکوس شدن روند اولیه نزولی زمانی اتفاق میافتد که بازار دیگر به پایینترین و بالاترین سطح سقوط نمیکند. این زمانی اتفاق میافتد که بازار قلهای را بالاتر از قله قبلی ایجاد میکند و به دنبال آن یک فرورفتگی بالاتر از فرورفتگی قبلی، که اجزای یک روند صعودی هستند، ایجاد میشود.