عرضه کل مفهومی است که برای توصیف کل کالاها و خدماتی که می توانند در یک دوره زمانی معین تولید شوند ، استفاده می شود و دوره های بعدی به طور معمول به دلیل رشد مداوم اقتصادی از پیشرفت های کوچک تکنولوژیکی ، دارای انبارهای کمی از عرضه کل هستند.
نمونه کلاسیک یک تغییر بزرگ در عرضه کل در دهه 1970 رخ داد که قیمت نفت ، عامل اصلی در هزینه های تولید تعداد زیادی از کالاها و خدمات ، چهار برابر. تغییر از این نوع به ویژه برای یک اقتصاد مختل کننده است زیرا آنها هر دو سطح خروجی پایین ، یعنی بیکاری بالاتر و سطح قیمت بالاتر را که می تواند به تورم مداوم تبدیل شود ، مستلزم آن است.
یک مطالعه خوب از عرضه کل در میان قتل عام اقتصادی همه گیر Covid-19 است که کره زمین را فرا گرفته و منجر به کاهش عمده فروشی بسیاری از صنایع اصلی شده است.
گمانه زنی ها در مورد نرخ تورم بالاتر در آینده نزدیک در حال افزایش است ، به ویژه از آنجا که کاهش عرضه به طور معمول با محرک مالی در قالب پرداخت های رفاهی همراه بوده و در عین حال دورهای بیشتری از تسکین کمی - همه اینها باعث افزایش تقاضای کل در زمانی می شود که کلعرضه در حال مهار است. زمان خواهد گفت چه اتفاقی می افتد ، اما Omens خوب نیست.
نمودار تأمین کل
همانطور که از نمودار تأمین کل مشاهده می شود ، سه بخش مجزا از منحنی عرضه کل با توجه به رابطه آن با سطح قیمت وجود دارد.
بخش اول ، به رنگ زرد ، کاملاً مسطح است به این معنی که در هر سطح شروع از تولید اقتصادی ، و افزایش تولید بدون هیچ تاثیری در قیمت ها می تواند داشته باشد.
بخش میانی ، به رنگ قرمز ، نشان می دهد که برای هرگونه افزایش در تولید اقتصادی فراتر از نقطه A ، تأثیر فزاینده ای بر قیمت ها خواهد گذاشت.
بخش آخر نشان داده شده ، به رنگ خاکستری ، نشان می دهد که هنگامی که اقتصاد در نقطه B به سطح خروجی برسد ، هرگونه فشار بیشتر برای خروجی بالاتر بیهوده است و فقط منجر به قیمت های بالاتر می شود.
عرضه کل کوتاه
یکی از راه های تفکر در مورد بخش های مختلف منحنی تأمین کل ، ارتباط آن با یک بازه زمانی خاص است. منحنی عرضه کل رم کوتاه ، که به عنوان منحنی تأمین کل کینزی نیز شناخته می شود ، بخش افقی زرد از منحنی در نمودار بالا را تشکیل می دهد.
این بخشی از منحنی است که نشان دهنده ظرفیت یدکی در اقتصاد است به گونه ای که عوامل کم مصرف تولید وجود دارد که می توانند از طریق یک بسته محرک مورد استفاده قرار گیرند. نکته این است که بنگاه ها به دلیل ظرفیت یدکی می توانند تولید را با قیمت های موجود افزایش دهند.
از نظر فنی کاملاً صحیح نیست که با یک منحنی عرضه کل کینزی افزایش سطح قیمت وجود ندارد ، زیرا معمولاً حتی در صورت وجود ظرفیت یدکی در اقتصاد ، تورم وجود دارد. اما این حرکات سطح قیمت به دلیل تأثیر انتظارات تورمی از طریق تغییرات صعودی منحنی در طول زمان اتفاق می افتد (برای جزئیات بیشتر در این مورد ، به صفحه من در مورد Nairu مراجعه کنید).
عرضه کل بلند مدت
منحنی عرضه کل بلند مدت ، که به عنوان منحنی عرضه کل کلاسیک نیز شناخته می شود ، توسط بخش خاکستری عمودی منحنی در نمودار بالا نشان داده شده است. همانطور که مشاهده می کنید ، در این بخش از منحنی سطح قیمت تنها چیزی است که وقتی دولت سعی می کند اقتصاد را تحریک کند ، حرکت می کند.
نکته اینجاست که همه منابع به طور کامل در سطح پایدار مورد استفاده قرار می گیرند. این بدان معنا نیست که توانایی افزایش موقت تولیدات اقتصادی وجود ندارد، فقط به این معناست که هرگونه افزایش موقتی نمی تواند پایدار بماند و اگر باعث افزایش انتظارات تورمی شود به سادگی منجر به افزایش سطح قیمت و نرخ تورم بالاتر خواهد شد.
با گذشت زمان، با رشد اقتصاد به دلیل پیشرفت های فنی، منحنی عرضه کل بلندمدت به سمت راست تغییر می کند.
برای سادگی در مدلهای تحلیل، ما تمایل داریم فناوری را در مدل کلاسیک ثابت نگه داریم، همانطور که در مدل کینزی انتظارات تورمی را صفر میکنیم.
حد وسط
در واقع، بخش مربوطه از منحنی عرضه کل، قسمت میانی، شیب دار به سمت بالا، منحنی است که در بین منحنی های کینزی و کلاسیک قرار دارد. البته، مواقعی وجود دارد که بخش مربوط به منحنی به یک افراط نزدیکتر است، و این معمولاً علت بحث میان اقتصاددانان در مورد ترکیب سیاست مناسب است، زیرا هیچ راهی برای دانستن دقیق این منحنی وجود ندارد. اقتصاد در هر نقطه از زمان نشسته است.
همه دادههای اقتصادی با تاخیر زمانی قابل توجهی منتشر میشوند و هر سیاست فعالی که بر اساس آن اطلاعات شکل میگیرد، قبل از اجرایی شدن، با تاخیر بیشتری مواجه خواهد شد. بنابراین مشکل بیشتر در مورد دانستن اینکه اقتصاد در کجای منحنی قرار میگیرد نیست، بلکه در زمانی که یک اقدام سیاستی اثرگذار میشود، در کجا قرار میگیرد.
همانطور که می توانید تصور کنید، درست کردن این موضوع بسیار دشوار است، و بسیاری از اقتصاددانان یک رویکرد غیرمستقیم را برای مدیریت تقاضا در همه شرایط به جز شرایط شدید ترجیح می دهند. همانطور که انتظار دارید، مکتب کینزی تمایل بیشتری به اقدامات سیاستی نسبت به اقتصاددانان مکاتب فکری جایگزین دارد.
اثرات سیاست های مالی و پولی
تأثیرات سیاستهای محرک مختلف بسته به نوع سیاستی که دولت دنبال میکند میتواند با اثرات جانبی متفاوتی همراه باشد، اما بستگی به این دارد که کدام بخش از منحنی AS در زمان اجرای سیاست مرتبط باشد.
در مورد کوتاهمدت کینزی، اثرات توسعه سیاست مالی و گسترش سیاست پولی تقریباً یکسان است و فقط باعث افزایش تقاضای کل میشود که تولید اقتصادی را بدون هیچ تأثیری بر سطح قیمت افزایش میدهد.
در مورد بلندمدت کلاسیک همه چیز کمی پیچیده تر است.
سیاست مالی با عرضه کل کلاسیک
در مدل کلاسیک، یک توسعه مالی مانند افزایش مخارج دولت یا کاهش مالیات، منجر به منحنی تقاضای کل جدید می شود که عرضه کل را در سطح بالاتری قطع می کند. از آنجایی که منحنی عرضه در مدل بلندمدت کلاسیک عمودی است، تنها چیزی که از تقاضای اضافی حاصل میشود، سطح قیمت بالاتری است.
طرفداران دقیق مدل اصرار دارند که حتی در کوتاهمدت نمیتوان افزایش ناپایدار موقتی در بازده وجود داشت، اما این موضوع بسیار قابل بحث است.
در حال حاضر ما به سادگی مدل را با ارزش اسمی در نظر می گیریم و تشخیص می دهیم که هیچ تغییری در تولید و فقط قیمت های بالاتر را در نتیجه گسترش مالی پیش بینی می کند.
مفهوم مهم در اینجا این است که پس از افزایش هزینههای دولت، این هزینهها باید به قیمت برخی از مخارج دیگر یعنی مخارج بخش خصوصی تمام شده باشد. این فرآیندی است که به عنوان «ازدحام کردن» شناخته میشود و در مدل کلاسیک کامل شده است. به عبارت دیگر، هر پنی از مخارج اضافی دولت منجر به کاهش هزینه های مساوی در بخش خصوصی می شود.
سیاست پولی با عرضه کل کلاسیک
تلاش برای افزایش تولید اقتصادی از طریق سیاست های پولی انبساط در یک مدل عرضه کل کلاسیک ، به راحتی رد می شود. برای دیدن این موضوع ، تصور کنید که دولت عرضه پول را افزایش می دهد. این امر به یک منحنی تقاضای کل بالاتر دقیقاً مانند افزایش مالی منجر می شود و دقیقاً مانند قبل از تنها اثر افزایش قیمت ها است.
اکنون ، با افزایش قیمت ، قدرت خرید عرضه پول کاهش می یابد. این کاهش قدرت خرید ادامه خواهد یافت تا زمانی که افزایش عرضه پول همان قدرت خرید را با عرضه اولیه پول داشته باشد.
بنابراین ، تمام آنچه اتفاق افتاده است این است که افزایش عرضه پول از نظر ارزش از بین رفت تا اینکه برابر با قدرت خرید عرضه پول اصلی باشد. افزایش تقاضای کل به طور مؤثر به منحنی اصلی آن کاهش یافته است.
انتقادات
من از تحلیل مفهومی فوق بحث برانگیزم ، زیرا هیچ کس واقعاً با مفاهیم مخالف نیست. در جایی که اختلاف نظر در مورد کاربرد عملی سیاست اقتصادی مبتنی بر مفاهیم مورد بحث وجود دارد.
تغییر عرضه کل می تواند اتفاق بیفتد
باید در نظر داشته باشید که مدل AD-AS با این فرض که عرضه کل معمولاً بسیار پایدار است ، توسعه یافته است. از این فرض ، اقتصاددانان جدید کینزی تمایل دارند که انقباضات زیادی را به عنوان نیاز به محرک تجزیه و تحلیل کنند.
در نمودار می بینید که هنگام تأمین قرارداد (مانند دهه 1970 که قیمت نفت چهار برابر می شود ، و مانند همه گیر فعلی COVID-19 که بخش های عظیمی از اقتصادهای ما را خاموش کرده و زنجیره های تأمین جهانی را به خطر می اندازد) ، نتیجه منجر به نتیجه می شود. هر دو کاهش در تولید اقتصادی (و بنابراین بیکاری بیشتر) و همچنین سطح قیمت بالاتر (که ممکن است منجر به تورم مداوم شود).
اگر دولت تحت این شرایط به یک بسته محرک فشار می آورد (همانطور که به اتفاق آرا در سراسر جهان غرب هستند) ، نتیجه پیش بینی شده یک سطح قیمت حتی بالاتر است زیرا بازده باعث افزایش تولید می شود ، و این می تواند تهدیدی جدی برای تورم بسیار بالا باشدبه سرعت از کنترل خارج می شود.
تجزیه و تحلیل عمیق تر اغلب نادیده گرفته می شود
در حالی که ممکن است همه ما حرکتی را در قیمت ها و تولید اقتصادی مشاهده کنیم ، اختلاف نظر زیادی در مورد دلایل آن جنبش وجود دارد و پیامدهای طولانی مدت آن چیست.
علاوه بر این ، حتی اگر غیرقابل تصور اتفاق بیفتد و هر اقتصاددان در مورد علل و پیامدهای یک حرکت موافقت کند ، هنوز هم در مورد روند صحیح عمل اصلاحی و اندازه کلی و تعادل نسبی بسته های محرک اصلاحی ، یعنی تعادل صحیح وجود دارد. اقدامات مالی و پولی.
علاوه بر این ، ممکن است که روند صحیح عمل به هیچ وجه انجام هیچ کاری نیست. تاریخ شواهد زیادی را ارائه داده است که نشان می دهد سیاست های اقتصادی اصلاحی در واقع می تواند بی ثبات کننده باشد نه اصلاحی ، به دلیل تمام وقت تأخیر در مشاهده یک مشکل ، اجرای یک راه حل و راه حل تأثیرگذاری ، سیاست های اصلاحی را در اکثر موارد غیرممکن می کندموارد
سرانجام ، اگر کاهش خروجی چیز خوبی باشد - این امکان هرگز در نظر گرفته نمی شود. کاملاً ممکن است که اگر اقتصاد قبل از این کاهش بیش از حد گرم شود ، یک کاهش مطلوب باشد. اما حتی اگر گرمای بیش از حد وجود نداشته باشد ، ممکن است کاهش به این دلیل باشد که مصرف کنندگان تمایل بیشتری برای صرفه جویی در درآمد خود دارند.
در حالی که افزایش نرخ پس انداز با برخی از بیکاری های اولیه اضافی همراه است (زیرا سطح خروجی بیشتر به هزینه ها بستگی دارد نه پس انداز) ، این همچنین حاکی از نرخ سرمایه گذاری بالاتر ، رشد بیشتر و در نهایت سطح بالاتری از تولید اقتصادی یعنی یکگسترش کل منحنی تأمین کل.
به طور خلاصه ، مشاهده و درک مفاهیم پشت مدل تأمین کل بحث برانگیز نیست ، اما گرفتن نتیجه گیری های عملی از آن یک موضوع متفاوت است و بیشتر اوقات منجر به اختلاف نظر شدید نمی شود.
ترجیح شخصی من ، طبق معمول ، این است که با دانشکده اقتصاد اتریش کنار بیاییم و به جای اینکه به دست بی کفایت دولت اعتماد کنیم تا یک پاسخ سیاست مفید را به دست آوریم ، رویکرد دست و پنجه نرم کند. با این حال ، من معتقدم که مجموعه ای پیشرفته از تثبیت کننده های اتوماتیک در اقتصاد مطلوب است ، و هم یک سیستم بانکی پایدار و هم سیاست های اقتصادی معقول در زمینه عرضه ، یک رویکرد دستگیر شده به محرک مالی/پولی را تکمیل می کند.
صفحات مرتبط:
برای دریافت آخرین به روزرسانی های من که مستقیماً به صندوق ورودی خود ارسال شده است ، فقط جزئیات خود را در زیر اضافه کنید: